پروانه حیدری

در حال نمایش یک نتیجه

چندی پیش، سبكبال و بی‌خیال از دنیای اطرافم، خود را خوشبخت‌ترین دختر روی زمین می‌دانستم. همه فصل‌ها را دوست داشتم. حتی هوای وحشتناكی مثل امشب را. در این هوا از خانه بیرون می‌زدم و از چیزی ترس نداشتم. هرگز چشم‌هایم اشك را به خود نمی دید. همه این خوشی‌ها در آن روز نحس و كذایی از بین رفت. خوب یادم هست كه برای نگه داشتن عشقم به خیلی‌ها التماس كردم، از خانواده خودم گرفته تا خانواده عمو... هر چه ضجه زدم اصلاً فایده نداشت. گویی شیطان، دل این آدم‌های سنگدل را سیاه كرده بود كه به هیچ عنوان خواهش‌هایم نمی‌توانست دل‌هایشان را نرم كند.
120,000 تومان