قصه های امیرعلی 2
183 در انبار
من اميرعلی نبویان هستم. متولد دوم فروردين هزاروسیصد و پنجاه و نه. فارغالتحصيل رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی مازندران. اين قصهها ـ شکر خدا ـ «اتوبيوگرافی» نیستند و تمامش ساخته اين ذهن مشوش ژوليده است! اميدوارم كه دوستان، آنچه قلم نحيف و سواد خفيف بنده مرتكب شده را به بزرگواری ببخشند. راستی اين قصهها ادامه دارد.
آن طورکه شنیدهام گویا برای بسیاری، غذا خوردن یکی از مهمترین لذتهای حیات است، ولی چون مبحث مذکور جایگاه قابل ملاحظهای در زندگی حقیر ندارد خیلی آدم صاحبنظر و قابل مشورتی در این زمینه نیستم، و راستش بیشتر، به قصد زنده ماندن غذا میخورم، و اگر از نعمت « کلروفیل» برخوردار بودم، در بسیاری از موارد « فتوسنتز» میکردم.
اما شاید برخی از شما با من موافق باشید که علیرغم توصیههای اکید پزشکان و نیز با ادای احترام به ساحت آکادمیک مهندسین صنایع غذایی، برخی اغذیههای آلوده به انواع میکروبها و باکتریهای گوناگون، خیلی از نمونههای بهداشتیشان خوشمزهترند. با این توضیح کوتاه، میشود دریافت تمام خانواده و فامیل همواره نگران سلامتی بندهاند و البته در تلاشی ناموفق جهت آشنا کردن من با شیوهی خورد و خوراک انسانها.
ناگفته نماند از آنجا که من از کودکی پیرو مکتب « هلههولیسم» بودهام، گویا مقابل خطرات و گرفتاریهای آن، آببندی شده و بدین ترتیب، کمتر به بیماری منتسب مبتلا میشوم؛ هرچند که لابد میدانید اگر کسی خدای نکرده دچار شود، محکوم است که علاوه بر تمام آنچه خورده، بخشی از دل و روده خود را نیز “از هر طریق ممکن“به دامان طبیعت بازگرداند.
وزن | 184 g |
---|