توضیحات
هنربرترازگوهر آمد پدید:
این مجموعه ( ده تایی ها) داستان هایی است متفاوت و یگانه شامل مضامینی درباره ی هنر و خالقان آثا رهنری .
در لابه لای روایت هاو خرده روایت های داستان ها، خواننده شاهد جزئیات شکل گیری و شیوه ی خلاقیت یک اثرهنری است و نیزناظر خلاقیت، خصوصیات و شخصیت پیچیره ی برخی هنرمندان در روند تولید آثار هنری، مخاطب وارد اندرون خلوت کارگاه های هنری شده و لحظه ناب آفرینش آثار هنری را حس می کند.
در بخشی از کتاب کلاه رامبراند میخوانیم:
در سالهای اخیر شکل تازهای از کلاه و لباس میان دانشجویان مُد شده بود. روبین هم بعداز اینکه همسرش او را ترک کرد، گهگاه کلاههای عجیب و غریبی به سر میکرد. آخرین کلاهی که به سر داشت، سفیدرنگ بود شبیه به کلاه پاندیت نهرو رهبر حزب کنگره. گرد بود و چیزی میان کلاه رهبر همسرایان کلیسا و عرقچین یهودیان. شاید هم شبیه کلاه قضات فرانسوی یا به کلاه پزشک در تابلوی دومیه. این کلاه بر سر روبین مثل تاج بود. شاید در هوای سرد و آن کارگاه بزرگ، این کلاه گرمای سرش را حفظ میکرد.
نخستین بار زمانیکه روبین از میان ازدحام سالن بهطرف دفتر ارش میرفت، با این کلاه دیده شد. آرکین که سرگرم خواندن مطلبی درباره جاکومتی بود، آن را رها کرد و وارد سالن شد. خیلی سرحال و شاداب بود و با دیدن روبین از کلاهش تعریف کرد.
«علت اینکه از این کلاه خوشم آمده این است که بسیار شبیه به کلاهی است که رامبراند سرش میکرد و در میانسالی پرترهای عالی با این کلاه از خود کشیده. امیدوارم برایتان خوشاقبالی بیاورد»
روبین لحظهای توقف کرد و حالت آدمی را داشت که قصد دارد حرف مهم و خارقالعادهای بزند، ولی چیزی نگفت و زل زد به چشمهای آرکین و از پلهها پایین رفت. قضیه اینگونه تمام شد، هرچند این برخورد چیزی از سرخوشی و خوشحالی آرکین نکاست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.