توضیحات
پرسش مهم در اين باره اين است كه جايگاه فلسفه كجاست و نسبت فلسفه و تفكر، با شعر و ادبيات چيست؟ آيا صرفاً اهل فلسفه، قوامبخشان تفكر يك قوم و ملت هستند. يا شاعران و اديبان نيز؟نسبت ميان فيلسوف و شاعر در فرهنگ يك ملت چيست؟ آيا تعاملي ميان شاعران و فيلسوفان وجود دارد؟ آيا ميان فلسفه و ادبيات، ميتوان مرزهاي روشن و قاطعي ترسيم كرد؟ اين كتاب بستر مناسبي براي تامل بيشتر در باب نسبت ميان فلسفه و ادبيات فراهم ميكند.
پاسلیک در ادامه مینویسد: گادامر صرفاً یک فیلسوف نیست؛ او خواننده و نقاد ادبی ادبیات آلمان نیز هست. او در دیالوگ با فیلسوفانی چون هگل و افلاطون، با شاعران بزرگ آلمانی نیز به گفت وگو مینشیند. گادامر اگر چه یک استاد دانشگاه است، ولی به معنای متعارف نه فیلسوف است و نه منتقد ادبی. او رشتهی نقد ادبی در دانشگاهها را همواره مورد نقد قرار داده، ابژه دانستن متن ادبی را گرفتار شدن در بازیهای مرسوم و روشهای محدود زیباییشناسی ادبی میداند.
از نظر پاسلیک، موضوع مقالات این کتاب صرفاً تعامل و گفتوگو میان ادبیات و فلسفه نیست، بلکه دیالوگ بین رشتههای گوناگون یعنی مذهب، فلسفه و ادبیات نیز هست. دین از نظر گادامر، به معنای تئولوژیک آن نیست، بلکه دین به معنای ارتباط حیاتی انسان با جهان و خداوند است. دین مهمترین زمینهی رشد روحی انسانهاست که همواره آدمی با موضوع آن درگیربوده است.