توضیحات
شرح حال بیماران و تجربیات شخصی دکتر نورتراپ در پزشکی و روانشناسی ما را قادر میکند: پایههای تغذیهی سالم را پی ریزیم تا از اختلالات خوراکی و بیماریهای دوران بزرگسالی جلوگیری کنیم. چگونه میتوان میراث ژنتیکی سلامتی را تغییر داد. معنی واقعی ایمنی و حقایقی را در موضوع واکسیناسیون دریابیم. بدانیم چگونه و تا کی بر دخترانمان نفوذ داریم.پایه های تغذیه ی سالم را پی ریزیم تا از اختلالات خوراکی و بیماری های دوران بزرگسالی جلوگیری کنیم..
در بخشی از کتاب دخترتان تا چهارده سالگی میخوانیم:
من در منچستر انگلستان به دنیا آمدم، دختر مادرى بودم که ازدواج نکرده بود و آشکار بود که علاقهاى به من ندارد. نمىدانستم پدرم که بود و مادر در این مورد با من حرفى نمىزد. احساس مىکردم حضور من امید و رویاهاى او را به کلى از بین برده است. نهایتاً خانه را ترک کردم و در مناطق گوناگون شروع به کار نمودم همواره در جست و جوى زندگى بهترى بودم. اگرچه دختر عمو و خویشاوندى در اطراف و اکناف داشتم، ولى هرگز با مادرم راحت نبودم. نهایتاً از آمریکا سر در آوردم، جایى که به عنوان پرستار بچه کار مىکردم. در آنجا بود که همسرم را یافتم. زمانى که بچه اولم را به دنیا آوردم مادرم آمد تا با ما زندگى کند. بودن در کنار نوه ظاهراً چیزى را در درون او شکست.
او شروع به گفتن حرفهایى کرد که تاکنون از آن بىخبر بودم، چگونه مادربزرگم مراقبت از من را به عهده گرفته بود تا مادرم بتواند به مدرسه برگردد، مادربزرگم فوت کرد و مادرم با من تنها ماند. او کوچکترین دانشى در مورد مراقبت از بچه نداشت و در هجده سالگى احساس کرد خیلى جوانتر از آن است که گرفتار یک بچه تازه به دنیا آمده باشد. من رنجش او را احساس و درونى کردم. ولى با مشاهده نوزاد جدید، همه گذشته، ناگهان به سطح آمد و ما توانستیم یکدیگر را براى همه پنهانکارىها و عدم تفاهمها ببخشیم. او مىگوید بچه من بالاترین موهبتى است که در زندگى نصیب او شده. او خیلى خوشحال است که مرا داشته است. او بهترین مادربزرگ دنیاست.