توضیحات
زویا
زویا تصور کردهبود که آنها را به اتاقهای جدیدی که بهعنوان اقامتگاههایشان در نظر گرفته شدهاست هدایت خواهند کرد، اما در عوض جوریس و گریگوری از آنجا خارج شدند و با یک حرکت دست الیزاوتا میز و صندلیها در کف زمین فرو رفتند و لحظهای بعد دیوارهایی جدید دورتادور آنها برخاستند. شنها پیچیدند، تاقهایی درست کردند و سه در اطراف یک سالن مرکزی تشکیل دادند، همه به رنگ استخوانهای عاری از زندگی و کهنهای که بر اثر آفتاب رنگ خود را از دست دادهاند.
زویا نمیدانست تا چهحد میتواند چنین اوضاعی را تاب بیاورد، گویی دنیا از هم گسیختهبود.
الیزاوتا گفت: «کاش میتوانستم امکانات بیشتری برایتان فراهم کنم، اما در اینجا وسایل آسایش زیادی وجود ندارد؛ اگر میتوانید کمی استراحت کنید.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.