توضیحات
نیکلای
نیکلای و تولیا، دیوید و نادیا را از طریق تونلهای زیرزمینی که از باتلاق طلایی تا زمینهای قصر بزرگ امتداد داشتند به پایتخت بردند. یعنی در حدود بیست کیلومتر مسافرت زیرزمین. تولیای فلکزده تمام مسیر زیر لب چیزی میخواند، حتماً دعا.
نیکلای ترجیح میداد که تولیا و گوشهای خود را از سختیهای این سفر معاف کند، اما رییس تیم امنیتیاش اصرار داشت که مشکلی ندارد. علاوه بر این نیکلای خبری دریافت کردهبود مبنی براینکه جمعیت زائرانی که بیرون دیوارهای شهر اردو زدهبودند، در این روزهای اخیر افزایش پیدا کرده و برخی از آنها درخواست شرفیابی به حضور پادشاه را داشتند. فقط همین مانده بود که یک متعصب افراطی خودش را به زیر سم اسبهای یکی از سوارکاران سلطنتی پرت کند. نیکلای قصد نداشت در این اوضاع و احوال شهید بسازد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.