توضیحات
اين كتاب ارزشمند يورگن هابرماس با نفوذترين فيلسوف و متفكر اجتماعي آلمان مسئله مهندسي ژنتيك و استلزام هاي اخلاقي آن را مطرح و در معرض بررسي دقيق فلسفي قرار مي دهد تفکر سکولار مدرنیتهی اروپایی و هم عقاید مذهبی میتوانست با این پیشفرض شروع کند که استعدادهای ژنتیک کودک تازه متولد شده و در نتیجه شرایط ذاتی آغازین تاریخی زندگی آینده کودک، فراتر از هر نوع برنامهریزی و دستکاری قصدمندانه از جانب افراد دیگر است.
بیگمان بزرگسالان میتوانند تاریخ زندگی شخصی خودشان را در معرض ارزیابی انتقادی و بازبینی معطوف به گذشته قرار دهند. تاریخهای زندگی شخصی ما از موادی ساخته میشود که ما میتوانیم، در معنای کیرکهگاردی،« خودمان را بسازیم» و«مسئولانه آن را به تملک درآوریم»، اما چیزی که امروز در اختیار و کنترل ماست چیز دیگری است: کنترلناپذیری قبلی فرآیند احتمالی تلقیح انسانی که از چیزی ناشی میشود که اکنون ترکیب غیرقابل پیشبینی دو رشتهی متفاوت از کروموزومهاست. معهذا ثابت شده است این احتمال معمولی -در لحظهای که می توانیم برآن چیره شویم – یک پیشفرض ضروری برای توانایی – خود – بودن و برای سرشت اساساً تساوی طلب روابط بین شخصی ماست؛ زیرا بهمجرداینکه بزرگسالان با صفات ژنتیکی خوشایند فرزندان خود بهمثابه محصولی برخورد کنند که میتوانند بر طبق طرحی از علائق خود به این صفات شکل بدهند، آنان نوعی از کنترل را بر فرزندان به لحاظ ژنتیکی دستکاری شدهی خود اعمال میکنند که در شالودههای جسمی رابطه – با – خود طبیعی و آزادی اخلاقی فرد دیگر تأثیر میگذارد. این نوع مداخله باید فقط بر روی اشیا، نه انسان، انجام گیرد. به همین دلیل، نسلهای بعدی میتوانند از برنامهریزان ژنوم خودشان توضیح بخواهند.